مروري بر برنامه هاي همايش 1379

با حضور دانشمندان و فلاسفه داخلى و خارجى

 همايش منطقه اى ملاصدرا و فلسفه معاصر جهان در جزيره كيش برگزار شد.

 

 بنياد حكمت اسلامى صدرا در راستاى اهداف خود كه همانا ترويج و نشر فلسفه اسلامى و حكمت متعاليه در ميان دانشمندان اين رشته در داخل و خارج از كشور مى باشد در نظر دارد تا با برگزارى همايشهاى منطقه اى و كوچك به بخشى از اهداف خود دست يابد. بهمين جهت  همايش منطقه اى ايرانى ـ عربى در جزيره كيش برگزار شد.

در نظر گرفته شدن جزيره كيش براى برگزارى اين همايش از جهاتى براى بنياد حكمت اسلامى صدرا داراى اهميت بود. از جمله، چون همايش مربوط به كشورهاى حوزه عرب بود اين جزيره از بعد مسافت و موقعيت جغرافيايى براى اين منظور مناسب بنظر مى رسيد. همچنين بواسطه دارا بودن شرايط ويژه منطقه آزاد نيازى به اخذ ويزا و حل مشكلات خاص سفر ميهمانان خارجى به داخل كشور را نداشت و از اين جهت تردد به آسانى صورت پذيرفت. فقدان فعاليتهاى فرهنگى در اين جزيره زيبا و تبديل آن به جزيره اى صرفاً تجارى و تفريحى از ديگر دلائل برگزارى اين همايش در كيش مى باشد. بويژه كه طبق توافق با مديريت آن سازمان (كه پيش از برگزارى به اطلاع رسيد) بخش مهمى از هزينه ها را سازمان كيش بر عهده گرفته بود. با ذكر اين مقدمه گزارشى كوتاه از اين همايش را به حضور خوانندگان محترم مجله تقديم مى نماييم.

اين همايش تحت عنوان ملاصدرا و فلسفه معاصر جهان روز 25 اسفندماه 1379 در دانشگاه كيش تالار حافظ افتتاح گرديد.

آيت الله سيد محمد خامنه اى رئيس بنياد حكمت اسلامى صدرا طى سخنرانى افتتاحيه خود ضمن گزارش مختصرى از وضعيت بنياد حكمت اسلامى صدرا و عملكرد آن در بخشى از سخنان خود چنين گفت:

امروز غرب با غنائم و ميراثى كه از مسلمين بدست آورده پيشتاز علم و حتى بزعم خود پيشتاز فلسفه هم شده است. اما ما كشورهاى اسلامى ـ اگر چه در زمينه تكنولوژى و فناورى قادر به رقابت با غرب نيستيم ولى در انديشه فلسفى و فلسفه و بخصوص حكمت هنوز برتريم و مى توانيم اين برترى را به بازار بين المللى انديشه ها و مكاتب ببريم و كالاى خود را نشان دهيم و...

پس از سخنرانى رياست بنياد حكمت اسلامى صدرا دكتر رضا داورى اردكانى رئيس فرهنگستان علوم و عضو شوراى عالى بنياد به سخنرانى پرداخت و سپس همايش ايرانى عربى ملاصدرا و فلسفه معاصر جهان رسماً شروع بكار نمود.

در كنار برگزارى همايش نمايشگاه كتب منتشره انتشارات بنياد نيز تشكيل و مورد بازديد كليه ميهمانان قرار گرفت. در مدت 3 روز برگزارى اين همايش در 2 وقت صبح و بعد از ظهر تعداد بيش از 30 مقاله از استادان داخلى و خارجى مطرح گرديد.

برخى از سخنرانان عبارت بودند از:

دكتر رضا داورى اردكانى، دكتر حسن حنفى، دكتر غلامحسين ابراهيمى دينانى، دكتر شافعى، دكتر غلامرضا اعوانى، دكتر محسن صالح، دكتر سيد مصطفى محقق داماد، دكتر احمد الطيب، دكتر رضا اكبريان، دكتر سحبان خليفات، دكتر كريم مجتهدى، دكتر سالم يفوت، استاد قائم مقامى، دكتر مدكور، دكتر محمد تقى فعالى، دكتر توفيق شومر، دكتر اژه اى، دكتر الراوى، دكتر مقصود محمدى، دكتر زين الدين، دكتر بروجردى، دكتر سامى نصر، دكتر على آبادى، دكتر حسامى فر و...

اين همايش در بعد از ظهر روز 27 اسفندماه با تشكر و قدردانى آيت الله سيد محمد خامنه اى از ميهمانان و گزارش نهايى و قرائت بيانيه پايانى توسط حجت الاسلام و المسلمين دكتر سيد مصطفى محقق داماد بكار خود پايان داد.

متن كامل سخنرانى استاد سيد محمد خامنه اى در مراسم افتتاحيه اين همايش را در ادامه پيش رو داريد:

 

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله الحكيم العليم و الصلاة و السلام على سيد الانبياء و المرسلين. محمد و على اهل بيته المعصومين سادة الحكماء المتألهين و على اصحابه الصالحين.

فلسفه و حكمت بناى رفيعى است كه معمار آن ذات مقدس الهى و بنّاى آن انبياء و حكماو عقلا بوده اند تمدن بشرى را كه آنهمه ملتها بر سر آن فخر مى فروشند خشت و گل بوجود نياورد بلكه انديشه هاى والاى بشرى بود كه تمدن را بدنبال خود آورد، زيرا اين حكمت بود كه علم طبيعى و رياضى و فنى را تحت عنوان حكمت طبيعى و حكمت رياضى زاييد و بزرگ كرد و سياست (يعنى آداب زندگى اجتماعى وروش حكومت بر مردم و حفظ امنيت و رفاه آنان) چيزى جز حكمت عملى نبود اگر چه بعدها مقهور و مغلوب هواى نفسانى زورمندان شد و حكومت از حكمت جدا گرديد و سياست با سلطه شاهان و امرا در آميخت.

در تعريف منطقى انسان به حيوان ناطق مى بينيم كه هيچ كمالى براى انسان بالاتر از نطق (Logos) يعنى انديشه بيان نشده و همواره بستر انديشه انسانى همان فلسفه و حكمت بوده است، بعبارت ديگر جوهر انسانى انسان جز در فلسفه وانديشه فلسفى ظاهر نمى شود، پديده اى كه بر معقولات ثانيه بنا شده است و معقولات اوليه يعنى علوم ديگر، در قوس نزول خود فرزندان و نو باوگان آن هستند، اگر چه در قوس صعود، همين علوم و معلومات كلى بشرى همواره نردبان و پلكانى براى فلسفه محسوب مى شوند.

اين تعريف فلسفه و حكمت، بلحاظ ذات و جوهر آن بود، اما اگر بخواهيم فلسفه و حكمت را نه بلحاظ ذات بلكه بلحاظ آثار خارجى بررسى كنيم، مى بينيم كه خاصيت عقلى محكم و استوار، و اصولى ابدى و ثابت بنا شده است كه فطرت سليم هر انسان آنرا بناچار مى پذيرد و معنى اين تعريف اينست كه فلسفه و حكمت بر خلاف سياست يا انديشه هاى عاميانه، روزمرّه گى ندارد و تابع عقل و استدلال است، نه تابع اميال شخصى يا تغييرات و تحولات اجتماعى.

اينكه ملاصدرا و عمده فلاسفه ما پذيرفته اند كه تعقل انسانى متصل و وابسته به عقل فعال است اشاره بهمين نكته است زيرا عقل فعال عقلى منفصل و حقيقتى جهانى و ثابت است و هر آنچه با او اتصال يابد و به اتحاد برسد نيز با حقيقت واحد جهانى و كيهانى متحد شده و حقيقى و جهانى و ثابت خواهد بود و تغييرات مادى يا نفسانى آنرا نمى تواند تغيير دهد.

سبب آنكه فلاسفه ما فلسفه را «صيرورة الإنسان عالماً عقلياً مضاهياً للعالم الحسي...» تعريف مى كردند قبول اين قاعده بود كه فلسفه بايد بر اساس حقايق عينى باشد تا بتواند وجود ذهنى آن در نفس فيلسوف و حكيم با وجود عينى آن در خارج منطبق گردد و انديشه و فلسفه اى را كه با خارج تطابق نداشته باشد فلسفه نمى دانستند و نسبيت در ادراكات را بر نمى تافتند.

از زاويه ديگرى به موضوع نگاه مى كنيم; فلاسفه و عرفاى اسلامى و پيش از آنها تا افلوطين و حتى قبل از او تا مغان وفيلسوفان ايران باستان، همه به انسان كبير و انسان صغير اشاره كرده اند. جسم انسان كبير را مى توان به univers يا Cosmos و روح او را به Logos تعبير كرد.

دراين ديدگاه تمام حقايق خارجى و عينى مادى و غير مادى در اين انسان كبير مجتمع بود و انسان كبير صادر اول و نخستين مخلوق ابداعى خداوند متعال شمرده مى شد.

از طرفى انسان صغير يعنى همين انسان ضعيف خاكى از طريق نفس ملكوتى خود ويا ارتباط تعقلى يا عقل فعال مى تواند تصويرى حقيقى از انسان كبير Univers و  Logosرا در ذهن و نفس خود ترسيم كند، و عالمى مضاهى و مشابه با آن در نفس خود ايجاد نمايد و حتى متخلق به اخلاق آن شود و Logos را در عقل متصل خود جلوه گر سازد تا فصل اخير منطقى خود يعنى ناطق در او پديدار و متجلى شود و حيوانيت او كه جنس منطقى او بود مانند پوستى اضافى از انسانيت او بدور بيفتد و انسان صغير، انسان حقيقى يعنى انسان كبير شود. انسان صغير در اين اصطلاح مانند طفل نابالغى است كه فلسفه و تعقل واتصال به عقل فعال، او را به بلوغ مى رساند وانسان صغير را انسان كبيرمى كند، بنابرين انسان كبير گاهى به انسان ارضى نيز در اصطلاح عرفا و حكما اطلاق شده و دليل آن همان اتحاد عالم صغير و عالم كبير است و مصداق اين اشعار امير المؤمنين و معلم الحكماء و المتألهين ـ على بن ابيطالب (ع) ـ مى شود كه فرمود:

أتزعم أنكّ جرم صغير *** و فيك انطوى العالم الأكبر

خاصيت ديگر فلسفه نقش نزديكسازى انسانهاى پراكنده است، پراكندگى بر اثر نژاد، زبان، مذهب و جغرافيا و سياست و هواهاى نفسانى.

همانطور كه گفتيم چون جوهره فلسفه واحد وثابت و حقيقى است و اجتماع حول اين نقطه و محور ثابت متفرقات را مجتمع مى كند، بنابرين حكمت و فلسفه، جامع الشتات و موّحد الأرواح و مقرب القلوب است. فلسفه واقعى نيز مانند علوم ديگر بايد حول حقيقت واحد طواف كند و يا حتى الإمكان، آراء و عقايد مختلف و متشتت فلسفى سرانجام بايد به آراء و عقايدى واحد يا نزديك بهم برسد همانطور كه اكتشافات و پيشرفتهاى علوم، آنها را به اصول و قواعدى واحدرسانده است. زيرا كه حقيقت بيش از يكى نيست و «ماذا بعد الحق إلاّ الضلال».

فلسفه مانند پديده هاى ديگر، با تناكح و ارتباط و برخورد آراء و عقايد فلسفى گوناگون، قويتر و بارور مى شود، آنچه كه فلسفه را بارور مى كند و حكم تناكح را دارد، گفتگو و بحث و استدلال است، گفتگو و شركت در مجامع فلسفى در بالا بردن سطح فلسفه و تكامل آن تأثير بسزايى دارد. تكامل انديشه در انسان به تكامل خود او و نفس انسانى نيز مؤثر است و ملاصدرا تكامل انديشه را با تكامل وجود انسان برابر مى داند. بنابرين گفتگو به تناورى نفس و رشد و كمال وجودى انسان كمك مى كند.

اختلاف آراء و عقايد در علوم و بخصوص در حكمت وفلسفه مانند اختلافات اجتماعى درون گروهى، مضر و خطرناك نيست، بشرط آنكه سبب گفتگو و مبادله و مسابقه باشد و بسا حديث «اختلاف أمتى رحمة» ناظر به اين جنبه اختلافات باشد، زيرا در نظر اسلام انديشه و انديشيدن آزاد است و همه مى توانند آراء خود را بيان كنند تا گفتگو امكان يابد و حقيقت ظاهر گردد.

امّا هر انديشه اى را نمى توان بر حق و مطابق با واقع دانست و پلوراليسم در فلسفه بيمعنى است مگر آنكه ماذا بعد الحق الاالضلال را به كنارى بگذاريم.

يكى از ويژگيهاى فلسفه آنستكه «اختلاف» نظرات و آراء در آن سبب نزديكى مى شود نه دورى، و گفتگوى فلاسفه وانديشمندان، بقصد نزديكى و اتحاد نظر است نه افتراق و جدايى.

گفتگو در مسائل فلسفى و رسيدن به اشتراك عقيده و رأى بخصوص در ميان مسلمين، از تفرق آنان جلوگيرى مى كند. يكى از اهداف و ابزار استعمارى غرب بخصوص فرقه صهيونيسم ايجاد تفرقه و انشعاب و فاصله هاى نژادى، زبانى، مذهبى و جغرافيايى بوده است. اين جداييها مسلمانان را از همكاريهاى فكرى و علمى باز داشت همانگونه كه در زمينه هاى اقتصادى و اجتماعى و سياسى و نظامى هم امت مسلمان را به عقب انداخت و آنها را بشكل مزرعه اى براى بهره بردارى مستثمرين غربى در آورد.

امروز غرب با غنائم و ميراثى كه از مسلمين بدست آورده پيشتاز علم و حتى بزعم خود پيشتاز فلسفه هم شده است. اما ما ـ كشورهاى اسلامى ـ اگر چه در زمينه تكنولوژى و فناورى قادر به رقابت با غرب نيستيم ولى در انديشه فلسفى و فلسفه و بخصوص حكمت هنوز برتريم و مى توانيم اين برترى را به بازار بين الملل انديشه ها و مكاتب ببريم و كالاى خود را نشان دهيم و بكمك فلسفه اسلامى و بخصوص فلسفه پيشرفته و ممتاز ملاصدرا در جهان فلسفه، حرف اول را بزنيم.

فلسفه غربى در كنار محسّنات خود عيوب بسيارى نيز دارد، داراى آهنگى نامتجانس و ناهماهنگ است و بر خلاف فلسفه اسلامى از ثبات و إطلاق گريزان و طالب نسبيت است، از تعادل برخوردار نيست، مرزى مشخص ندارد، و جامع اضداد است.

فلسفه غربى با تمام تنوع و مطالب تازه و راههاى نوى كه يافته اما به خود آزمايى شبيه تر است تا به ارائه يك نظريه عام جهانى و انديشه منطقى و ماندنى و بجاى برهان واستدلال منطقى در بيشتر موارد فتوا و اعلام سليقه است و بجاى حل مسائل، تكثير مشكله مى كند.

امروز اخلاق و فلسفه آن در غرب با رفتن بسوى وادى نسبيت رو به بيراهه مى رود و خطر آنستكه ميليونها بشر را بدنبال خود بكشد و گمراه كند. اگر حكمت و از جمله فلسفه اخلاق اسلامى ـ كه بر اساس اصول حكمت نظرى وعملى بنا شده ـ دامن به كمر نزند و به ميدان مقابله نيايد بيم آن است كه فلسفه ها ومكتب هاى سياسى و قواعد سست حقوقى و رويه هاى غلط قضايى ـ كه پيوسته دنياى غرب ايجاد مى كند ـ جهان و از جمله جهان اسلام و جهان سوم را ببردگى مدرن بكشد و قرن بيست و يكم مسيحى قرن سلطه مزوّران و مستعمران از جمله مجامع صهيونيستى عليه ديگر مردم جهان باشد.

بر اساس اصول اصيل حكمت نظرى و عملى اسلامى است كه سايه سياست و عدالت واقعى مى تواند بر سر مردم جهان بيفتد، عدالت و سياستى كه منطقاً همواره با فضيلت همراه است و از ثبات برخوردار و از توحيد سرچشمه مى گيرد.

خوشبختانه انديشمندان آگاه غربى به سرگردانى خود و فلسفه خود پى برده اند و بدنبال راهى براى رسيدن به گمشده خود مى باشند و در تجربه بسيار ديده ايم كه گمشده خود را در فلسفه و يا عرفان اسلامى و بخصوص در حكمت متعاليه ملاصدرا مى جويند و مى يابند.

عصر ما بهترين فرصت را فراهم آورده است تا ما و برادران عرب با اشتراكات بسيار و سهمى كه در نشر انديشه متعالى فلسفى و ساير علوم در جهان داريم ـ و امروز غرب از ثمرات آن بهره مى برد ـ با گردهمائيها و همايشها و گفتگوها، با انديشه هاى يكديگر بيشتر آشنا شويم و فلسفه متعالى و اخلاق برتر را براى جهان امروز بارمغان بفرستيم.

در اين اجتماعات علاوه بر استحكام روابط برادرى تاريخى مى توانيم به رشد فلسفه كمك كنيم و نقاط ضعيف آنرا پر و كامل سازيم.

فلاسفه ايرانى و عرب بايستى پيشرو مقابله با هرج و مرج فلسفى در جهان و سدّ انحراف علم اخلاق از مسير فطرى و اصلى خود باشند و همچنانكه در بناى فلسفه اسلامى با هم همراه و همگام بودند و توانستند اروپاى آنروز ـ قرون وسطا ـ را از تاريكى جهالت بدر آورند و به نور علم برسانند، امروز نيز پيشرو در فلسفه و مرشد در اخلاق باشند.

ما در اين همايش بظاهر كوچك و بمعنا بزرگ مى خواهيم بعنوان نمايندگان ملت و كشورهاى خود و با انديشه اسلامى و فلسفه اسلامى، طرحى نو در اندازيم كه بتواند از طرفى با الهام از آيه (فبشّر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه) با بررسى انديشه ها ومكاتب فلسفى كنونى، نكات برجسته وسازنده و مفيد آنرا گرفته و در ميراث فلسفى خود داخل كند و از طرفى ديگر عيوب و نقائص فلسفه امروز جهان را با فلسفه اسلامى كه مظهر كامل آن حكمت متعاليه ملاصدراست بر طرف سازد و پايه گذار مكتبى نوين شود كه مصداق «كنتم خير امّة اُخرجت للناس» باشد.

بنياد حكمت اسلامى صدرا و شاخه بين المللى آن ـ سيپرين ـ از آغاز تأسيس تاكنون همواره در اين راه گام برداشته و اصل لزوم گفتگو و تقريب آراء فلسفى (با حفظ اعتقاد به برترى فلسفه اسلامى و حكمت متعاليه) را يكى از اصول سازمانى خود قرار داده است.

اين مؤسسه فرهنگى و فلسفى با تماس با مؤسسات فلسفى مهم دنيا و شركت اعضاى آن درهمايشهاى فلسفى بين المللى سعى نموده تا راه گفتگو و معرفى حكمت متعاليه را هموار نمايد، ضمن آنكه باعث نزديكى فلسفه اسلامى و مكاتب ديگر گردد و بدينوسيله به رشد و تعالى فلسفه در جهان كمك نمايد.

تصحيح انتقادى و چاپ دهها كتاب ملاصدرا، و نهضت ترجمه آن كتب به زبانهاى زنده دنيا، برقرارى  Home Pageملاصدرا در اينترنت و نشر مجله فلسفى خردنامه صدرا، و تأسيس انجمن بين المللى ملاصدرا و چندين اقلام ديگر اين مؤسسه فلسفى بين المللى... همه در راه نزديكسازى فلسفه ها و افكار در سطح جهان و معرفى حكمت متعاليه و ميراث هزار ساله فيلسوفان و انديشمندان مسلمان مى باشد.

ما ضمن خير مقدم دوباره به ميهمانان عزيز اعلام مى كنيم كه بدنبال اين هدف آماده همكارى با همه مجامع فلسفى عربى و با برادران مقيم كشورهاى عربى و اسلامى مى باشيم و اميدواريم اين همايش مقدمه اى براى اين مقصود باشد و اين همايش بتواند نتايجى مفيد در آشنايى انديشمندان دو طرف و دوام ارتباط آنها با يكديگر و كمك به عرضه فلسفه برتر به جهان فلسفه داشته باشد، بعون الله تعالى و تأييده و لا حول و لا قوة إلاّ بالله.

 والسلام عليكم و رحمة اله.